محل تبلیغات شما



أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ قَالَتْ‏ مَضَيْتُ ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى مَنْزِلِ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ اَّهْرَاءِ لِأَزُورَهَا فِي مَنْزِلِهَا وَ كَانَ يَوْماً حَارّاً مِنْ أَيَّامِ الصَّيْفِ فَأَتَيْتُ إِلَى بَابِ دَارِهَا وَ إِذَا بِالْبَابِ مُغْلَقٌ فَنَظَرْتُ مِنْ شُقُوقِ الْبَابِ فَإِذَا بِفَاطِمَةَ اَّهْرَاءِ نَائِمَةٌ عِنْدَ الرَّحَى وَ رَأَيْتُ الرَّحَى تَطْحَنُ الْبُرَّ وَ هِيَ تَدُورُ مِنْ غَيْرِ يَدٍ تُدِيرُهَا وَ الْمَهْدُ أَيْضاً إِلَى جَانِبِهَا وَ الْحُسَيْنُ نَائِمٌ فِيهِ وَ الْمَهْدُ يَهْتَزُّ وَ لَمْ أَرَ مَنْ يَهُزُّهُ‏ وَ رَأَيْتُ كَفّاً يُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى قَرِيباً مِنْ كَفِّ فَاطِمَةَ اَّهْرَاءِ.
قَالَتْ أُمُّ أَيْمَنَ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِكَ فَتَرَكْتُهَا وَ مَضَيْتُ إِلَى سَيِّدِي رَسُولِ اللَّهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ قُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي رَأَيْتُ عَجَباً مَا رَأَيْتُ مِثْلَهُ أَبَداً فَقَالَ لِي مَا رَأَيْتِ يَا أُمَّ أَيْمَنَ فَقُلْتُ إِنِّي قَصَدْتُ مَنْزِلَ سَيِّدَتِي فَاطِمَةَ اَّهْرَاءِ فَلَقِيتُ الْبَابَ مُغْلَقاً وَ إِذَا أَنَا بِالرَّحَى تَطْحَنُ الْبُرَّ وَ هِيَ تَدُورُ مِنْ غَيْرِ يَدٍ تُدِيرُهَا وَ رَأَيْتُ مَهْدَ الْحُسَيْنِ يَهْتَزُّ مِنْ غَيْرِ يَدٍ تَهُزُّهُ وَ رَأَيْتُ كَفّاً يُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَى قَرِيباً مِنْ كَفِّ فَاطِمَةَ وَ لَمْ أَرَ شَخْصَهُ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِكَ يَا سَيِّدِي.
فَقَالَ: يَا أُمَّ أَيْمَنَ اعْلَمِي أَنَّ فَاطِمَةَ اَّهْرَاءَ صَائِمَةٌ وَ هِيَ مُتْعَبَةٌ جَائِعَةٌ وَ اَّمَانُ قَيْظٌ فَأَلْقَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهَا النُّعَاسَ فَنَامَتْ فَسُبْحَانَ مَنْ لَا يَنَامُ فَوَكَّلَ اللَّهُ مَلَكاً يَطْحَنُ عَنْهَا قُوتَ عِيَالِهَا وَ أَرْسَلَ اللَّهُ مَلَكاً آخَرَ يَهُزُّ مَهْدَ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ لِئَلَّا يُزْعِجَهَا مِنْ نَوْمِهَا وَ وَكَّلَ اللَّهُ مَلَكاً آخَرَ يُسَبِّحُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَرِيباً مِنْ كَفِّ فَاطِمَةَ يَكُونُ ثَوَابُ تَسْبِيحِهِ لَهَا لِأَنَّ فَاطِمَةَ لَمْ تَفْتُرْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِذَا نَامَتْ جَعَلَ اللَّهُ ثَوَابَ تَسْبِيحِ ذَلِكَ الْمَلَكِ لِفَاطِمَةَ.
فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِي مَنْ يَكُونُ الطَّحَّانَ وَ مَنِ الَّذِي يَهُزُّ مَهْدَ الْحُسَيْنِ وَ يُنَاغِيهِ‏ وَ مَنِ الْمُسَبِّحُ؟ فَتَبَسَّمَ النَّبِيُّ ضَاحِكاً وَ قَالَ أَمَّا الطَّحَّانُ‏ فَجَبْرَئِيلُ وَ أَمَّا الَّذِي يَهُزُّ مَهْدَ الْحُسَيْنِ فَهُوَ مِيكَائِيلُ وَ أَمَّا الْمَلَكُ الْمُسَبِّحُ فَهُوَ إِسْرَافِيل‏.»

ترجمه:

ام ایمن گوید در تابستان که هوا بسیار گرم بود به خانۀ مولایم فاطمه(علیها السلام) رفتم تا ایشان را زیارت نمایم. به در خانۀ حضرت زهرا(علیها السلام) که رسیدم دیدم که درب خانه بسته است اما از شکاف در، درون خانه دیده می‌شد. پس دیدم که حضرت زهرا(علیها السلام) کنار آسیاب به خواب رفته است اما آسیاب بدون این که کسی آن را بگرداند می‌چرخد. همچنین دیدم که گهواره‌ای که حسین(علیه السلام) درون آن خوابیده است تکان می‌خورد و کسی را ندیدم که آن را تکان دهد و نیز کفِ دستی را دیدم که کنار دست فاطمه(علیها السلام) مشغول گفتن تسبیح است.
ام ایمن گوید که از این امر متعجب شدم و به سوی آقای خودم رسول خدا رفتم و بر ایشان سلام کردم و گفتم: ای رسول خدا! من امر عجیبی را دیدم که تا به حال چنین چیزی مشاهده نکرده بودم و حکایت آسیاب و تکان خوردن گهواره و کفِ دستی که تسبیح می‌گفت را برای ایشان عرض کردم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای ام ایمن بدان که فاطمه(علیها السلام) روزه است و به دلیل گرمی زیاد هوا از کارهای خانه به زحمت اُفتاده است. پس خداوند خواب را به فاطمه(علیها السلام) القا نمود [خواب را بر ایشان غلبه داد] و سپس مَلَکی را عهده دار آسیاب کردن نمود و نیز ملک دیگری را ارسال فرمود که گهوارۀ حسین(علیه السلام) را بجنباند تا این که فاطمه(علیها السلام) بیدار نشود و ملکی را فرستاد تا نزدیک دست فاطمه(علیها السلام) تسبیح گوید و ثواب تسبیحش را برای حضرت فاطمه(علیها السلام) قرار دهد چرا که دخترم فاطمه دائماً ذکر خدا می‌گوید. پس هنگامی که فاطمه(علیها السلام) به خواب می‌رود خداوند ثواب تسبیح آن ملک را برای فاطمه(علیها السلام) قرار می‌دهد.
ام ایمن گوید به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کردم: یا رسول الله، آن ملکی که آسیاب می‌کرد و ملکی که گهواره را تکان می‌داد و با حسین(علیه السلام) نجوا می‌کرد و آن ملکی که تسبیح می‌گفت نامشان چیست؟ پیامبر اکرم تبسمی کردند و فرمودند: ملکی که آسیاب می‌کرد جبرئیل بود و آن ملکی که گهواره را تکان می‌داد میکائیل و ملکی که تسبیح می‌گفت اسرافیل بود.

منابع:

منتخب، طريحی، ص۲۴۵- ۲۴۶؛ مدينة المعاجز ، علامه بحرانی، ج۴، ص۴۸؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۳۷، ص۹۸.

همچنین: أَبُو عَلِيٍّ الصَّوْلِيُّ [المتوفی۳۵۳]فِي أَخْبَارِ فَاطِمَةَ وَ أَبُو السَّعَادَاتِ فِي فَضَائِلِ الْعَشَرَةِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ قَالَ: بَعَثَنِي النَّبِيُّ أَدْعُو عَلِيّاً فَأَتَيْتُ بَيْتَهُ وَ نَادَيْتُهُ فَلَمْ يُجِبْنِي فَأَخْبَرْتُ النَّبِيَّ فَقَالَ عُدْ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ فِي الْبَيْتِ وَ دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَرَأَيْتُ الرَّحَى تَطْحَنُ وَ لَا أَحَدَ عِنْدَهَا فَقُلْتُ لِعَلِيٍّ إِنَّ النَّبِيَّ يَدْعُوكَ فَخَرَجَ مُتَوَحِّشاً حَتَّى أَتَى النَّبِيَّ فَأَخْبَرْتُ النَّبِيَّ بِمَا رَأَيْتُ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَعْجَبْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحُونَ فِي الْأَرْضِ مُوَكَّلُونَ بِمَعُونَةِ آلِ مُحَمَّدٍ. مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۱۶؛ تسلیة المجالس، کرکی حائری، ج۱، ص۵۲۴؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۴۵.

و همچنین:  ما رواه الشيخ الصدوق أبو جعفر محمد بن بابويه ( رحمة الله عليه ) باسناده عن أَبِي ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ‏ افْتَخَرَ إِسْرَافِيلُ عَلَى جَبْرَائِيلَ فَقَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ قَالَ وَ لِمَ أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي قَالَ لِأَنِّي صَاحِبُ‏ الثَّمَانِيَةِ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ أَنَا صَاحِبُ النَّفْخَةِ فِي الصُّورِ وَ أَنَا أَقْرَبُ الْمَلَائِكَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. قَالَ جَبْرَائِيلُ أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ فَقَالَ بِمَا أَنْتَ خَيْرٌ مِنِّي قَالَ لِأَنِّي أَمِينُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَى الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَا صَاحِبُ الْكُسُوفِ وَ الْخُسُوفِ وَ مَا أَهْلَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا عَلَى يَدَيَّ. فَاخْتَصَمَا إِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمَا أَنِ اسْكُنَا فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَقَدْ خَلَقْتُ مَنْ‏ هُوَ خَيْرٌ مِنْكُمَا قَالا يَا رَبِّ أَ وَ تَخْلُقُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنَّا وَ نَحْنُ خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَعَمْ وَ أَوْمَأَ إِلَى الْقُدْرَةِ أَنِ انْكَشِفِي فَانْكَشَفَتْ فَإِذَا عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ أَحِبَّاءُ اللَّهِ[خير خلق الله]. فَقَالَ جَبْرَائِيلُ يَا رَبِّ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا جَعَلْتَنِي خَادِمَهُمْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ فَعَلْتُ. فَجَبْرَائِيلُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ إِنَّهُ لَخَادِمُنَا.» ابو ذر گفت شنيدم كه رسول خدا فرمود: كه اسرافيل بر جبرئيل افتخار و مباهات می‌كرد جبرئيل پرسيد چرا تو از من بهترى؟ گفت من صاحب هشت فرشته‏اى هستم كه عرش خدا را حمل می‌كنند من صاحب نفخۀ صورم، من نزديكترين فرشتگان به خداى عز و جل هستم. سپس جبرئيل گفت من از تو بهترم اسرافيل پرسيد به چه دليل؟ گفت زيرا كه من امين خدايم در وحى، من رسول خدايم به سوى پيامبران من صاحب خسوف و كسوف باشم، خداوند هيچ امتى را نابود نكرد مگر به دست تواناى من. مرافعه را به خداى عز و جل عرض كردند. خطاب رسيد شما ساكت باشيد به عزت و جلالم، كسى را آفريدم كه از هر دوى شما برتر است. عرض كردند پروردگارا آيا آفريده‏اى كسى را كه از ما بهتر باشد! و حال اينكه ما از نور خداى عز و جل آفريده‏شده‏ايم خداى تبارک و تعالى فرمود آرى اشاره كرد به سوى قدرت كه پرده بردار. پرده برداشته شد ناگاه ديدند بر ساق عرش طرف راست نوشته شد: لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، على و فاطمه و الحسن و الحسين دوستان خدا و بهترین مخلوقات او هستند. پس جبرئيل عرض كرد پروردگارا همانا از تو می‌خواهم به حق اينها كه مرا خادمشان قرار دهى. خداى تبارک و تعالى فرمود: انجام دادم پس جبرئيل از اهل بيت است و او خادم ماست. إرشاد القلوب، ديلمی، ج۲، ص۴۰۴؛ تأويل الآيات، سيد شرف الدين، ج۲، ص۸۳۴؛ مدينة المعاجز، سيد هاشم بحرانی، ج۲، ص۳۹۵؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۳۶۴.

نکته:شیخ فخر الدین طریحی ذیل روایت را به این صورت ذکر نموده اند: فقال جبرئيل: بحقِّهم‏ عليك إلّاما جعلتني خادماً لهم. فقال‏: لك ذلك. فافتخر جبرائيل‏ على الملائكة أجمع لمّا صار خادماً لهم، فقال: مَن مثلي وأنا خادم آل محمّد؟ فانكسرت الملائكة أن يفاخروه‏.» پس جبرئیل گفت: خداوندا [از تو می‌خواهم] به حقّی که اهل بیت بر تو دارند مرا خادم ایشان قرار دهی. پس خداوند دعای جبرئیل را مستجاب کرد و او را خادم ایشان مقرّر فرمود. در این هنگام جبرئیل بر تمام ملائکه فخر ورزید و گفت: چه کسی مقامش مثل من می‌باشد و حال این که من خادم آل محمّد هستم. پس دیگر هیچ ملکی نتوانست بر جبرئیل فخر بورزد. منتخب، طريحی، ص۲۹۰- ۲۹۱.


 

 

در پی شهادت سردار پرافتخار اسلام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس رهبر انقلاب پیامی صادر کردند.
پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌ آیت‌الله ‌ای (KHAMENEI.IR) متن پیام را به شرح زیر منتشر میکند.


http://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/home/1398/13981013933547c2.jpg
 

بسم الله الرحمن الرحیم

ملّت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبه‌ی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیّة‌الله‌ ارواحنا فداه و به روح مطهّر خود او تبریک و به ملّت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوّه‌ی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌و نیز همه‌ی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه‌ی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملّت ایران یاد و نام شهید عالی‌مقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت میگویم.

سیّدعلی ‌ای
۱۳دی‌ماه ۱۳۹۸ 


با سلام وتسلیت فرا رسیدن اربعین امام حسین علیه السلام 

متن زیارت اربعین 

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ 

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ 

اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ 

بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ 

وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ 

عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى 

آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ 

الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى 

طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ 

اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً 

وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ 

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ 

ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ 

عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ 

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ 

وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ اَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ 

وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا 

وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى 

لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ 

وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ


در کتاب بحار الانوار از علامه مجلسی ( رحمه الله) در خصوص روز سیزدهم محرم چنین آمده است:

در این روز ن بنی اسد برای برداشتن آب راهی نهر فرات شده در کنار نهر فرات با پیکرهای بی جان کشته هایی مواجه شدند که گویی همین امروز جان باخته اند. ن شیون کنان و گریان به عشیره خود بازگشته خطاب به مردان عشیره گفتند شما را چه می شود که نشسته اید و پیکر بی جان امام حسین علیه السلام و اهل بیت و یارانش پاره پاره روی ریگهای بیابان افتاده اند؟ شما در روز قیامت هنگام روبرو شدن با پیامبر، حضرت زهراء و امیرمومنان علی بن ابیطالب( صلوات الله علیهم اجمعین) چه پاسخ خواهید داد و چگونه عذر تقصیر خواهید آورد؟ اگر شما اقدامی ننمائید ما خود اقدام به تدفین ایشان خواهیم نمود.

مردان عشیره بنی اسد برای تدفین پیکر شهدای کربلا بپا خواسته و عزم خویش را جزم نمودند اما پیکر شهدا همگی ناشناس بر زمین افتاده اند!!

در این هنگام سواری از راه دور در حالی که اشک دیدگان و صورتش را فرا گرفته بود، به ایشان نزدیک شد. سوار خطاب به مردان بنی اسد چنین گفت: ای مردان بنی اسد من نام صاحب این پیکرها را می دانم. پس در کنار پیکر مطهر پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام قرار گرفته، آن بدن مطهر را در آغوش گرفته، به بوئیدن و بوسیدن آن بدن پاک مشغول شد و با پدر خویش به سخن گفتن پرداخت.سپس پیکر پدرش را به محل قبر منتقل و با کمی کنار زدن خاک، قبری آماده برای امام حسین علیه السلام پدیدارگشت. سپس وی بدن پدرش را به تنهائی و بدون کمک دیگران در مضجع شریفش قرار داد و خطاب به حاضران گفت: مرا در تدفین پدرم، کسی یاری می رساند. هنگامی که پدر را در قبر قرار داد، گونه های خویش را بر رگهای بریده پدر قرار داده و گفت: خوشا به زمینی که بدن پاک تو را در بر گرفته است. دنیا بعد از تو تاریک و آخرت به نور وجودت روشن خواهد شد. شب بعد از تو طولانی و اندوه بی پایان خواهد بود. سپس بر روی مضجع شریفش چنین نوشت: این قبر حسین بن علی ابیطالب علیه السلام است که او را تشنه و غریب کشتند!

وی سپس به سمت پیکر عمویش عباس علیه السلام رفته او را در آن حالت دردآوری که ملائک را اندوهگین و حور العین بهشت را گریان نمود، مشاهده نمود. بر رگهای بریده عمویش بوسه زده، خطاب به وی چنین گفت: دنیا بعد از تو عمو جان نابود باد ای قمر بنی هاشم، از من به تو ای شهید سلام. سپس پیکر عمویش را آنچنانکه پدر را به تنهائی به خاک سپرد، در درون مضجع شریفش قرار داد.

سپس به بنی اسد فرمان داد تا در دو محل قبر حفر نمایند تا در یکی از انها پیکر شهدای بنی هاشم و در دیگری پیکر اصحاب دفن گردد. پیکر حر بن یزید ریاحی را عشیره اش از محل کربلا به محل کنونی مدفن وی منتقل نموده و به خاک سپردند.
هنگامی که آن سواراز دفن پیکرهای شهدا فارغ شد، سوار بر اسب خویش شد و عزم رفتن نمود. در این هنگام مردان بنی اسد گرداگرد او جمع شده و مانع رفتن وی گردیده او را به ارواح کسانی که با دست خویش به خاک سپرده بود قسم دادند خود را معرفی کند. آن سوار در پاسخ فرمود: من حجت خدای متعال بر شمایم. من علی بن الحسین علیه السلام هستم. سپس به سمت کوفه روان شده و به اسرای کربلا در کوفه ملحق گردید.

به همین مناسبت شهر مقدس کربلاء عصر روز سه شنبه 5 آبانماه 1394 شاهد برپائی مراسمی با حضورهزاران تن از افراد قبیله بنی اسد و سایر عشایر استان کربلا بود که به یاد روز تدفین پیکر مطهر شهدای کربلاء (که پس از سه روز قرار داشتن در معرض گرمای شدید کربلا از سوی اجداد قبیله بنی اسد به خاک سپرده شدند) برگزار گردید.
 


المئاتم لجل زینب قرت و انعت                       او یاهو بسنسله انسحل و انعت 

الو  ادری الصبر یا صوب  وانعت                       و گل الناس کظوا   هلسجیه  

 

یحادی لو اتگوم اتحدی علبیه                         و بلچی ایهید جرح الگلب علبیه 

اوصلت گبر الحبیب وصحت علبیه                    ما تگعد یبو ذات الوفیه 


پرسش: آیا می توانم فطریه خودم را به یک فقیری که در شهر دیگر منتقل کنم؟ و اگر نمی توانم چه راهی هست ؟ 

پاسخ: به احتیاط واجب اگر در شهر شما فقیر وجود دارد نمی توانید زکات فطره را به شهر دیگری ببرید .
بله می توانید ابتدا از فقیری که در شهر دیگر است وکالت در قبض فطریه بگیرید، سپس فطریه را از طرف او قبض کنید، و بعد وجه را برایش حواله کنید. 

 

    


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خودشناسی